پارت دوم

زمان ارسال : ۶۵ روز پیش

(آلاء)

به سمت درب خروج سالن انتظار می‌رفتم و میدانستم کسی منتظرم نیست. بی‌انصافی بود اگر میگفتم کسی را در این خاک نداشتم و برای کسی عزیز نیستم.

اتفاقا برای معدود آدم‌های زندگی‌ام که در بدترین روزهای عمر مرا تنها رها نکردند، عزیز بودم و ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید