پارت هفتاد و نهم

زمان ارسال : ۱۹۳ روز پیش

اتاق غرق سکوت بود و تنها چیزی که به‌گوش می‌رسید؛صدای تا‌پ‌تاپ قلب بهار بود.قفل نگاهش را از روی دستگیره باز کرد و فرار را به قرار ترجیح داد.اولین مکانی که به ذهنِ بی‌قرارش خطور کرد؛زیر تخت بود.در کسری از زمان بدن خود را روی پارکت کشید تا زیر تخت پنها ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید