آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت هفتاد و نهم :
اتاق غرق سکوت بود و تنها چیزی که بهگوش میرسید؛صدای تاپتاپ قلب بهار بود.قفل نگاهش را از روی دستگیره باز کرد و فرار را به قرار ترجیح داد.اولین مکانی که به ذهنِ بیقرارش خطور کرد؛زیر تخت بود.در کسری از زمان بدن خود را روی پارکت کشید تا زیر تخت پنها ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نری
30عالیییی بود خسته نباشی❤ امیدوارم پریسا زیاد به بهار گیر نده و اینکه گوشی به دست بردیا برسه و فیلمشو ببینه😁وای امیرسام و بردیا خیلی خوب بودن😂و اینکه برای بار سوم...عشق من(رز)کجاست؟😁پرقدرت ادامه بده❤