پارت نوزده

زمان ارسال : ۳۱۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 13 دقیقه

سارا با ناباوری دستمال را از روی شانه اش کشید و با حرص روی کانتر کوبید. آسمان به عکس العمل او خندید.


-دو هفته گذشته و تو الان باید بهم بگی؟!


خندیده بود ولی واقعا از ته دل نبود. احساسات عجیبی از آن شب به روح و جسمش هجوم آ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.