پارت هفتاد و هفتم

زمان ارسال : ۲۰۰ روز پیش

بهار و دلارا در را باز کردند و در صندلی عقب نشستند.دلارا مهلتی به پسر‌ها نداد و با تند‌خویی از امیرسام پرسید:

_تو اینجا چیکار می کنی؟مگه تیر نخوردی؟

بردیا از امیرسام سبقت گرفت و گفت:

_میشه توضیح بدی خودتون اینجا چیکار می‌کنید؟

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید