آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت هفتاد و ششم
زمان ارسال : ۳۵۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 13 دقیقه
فلش را در مقابل امیرسام گرفت.همان فلشی که بر سر مزار حسین پیدا کردهبود!
_اما الان اینو برات آوردم!
امیرسام پرسشگرانه نگاهاش کرد!بردیا روی کاناپه لم داد.زانوهایش را روی هم انداخت.دستاش را به گونهای روی صورت قرار داد که شست زیر چان ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آزاده دریکوندی
30خب از کجا معلوم که برسام نوید نباشه؟ الانم می خواد به خاطر اون اتفاقی که افتاد و از مادرش دور شده از ثامر انتقام بگیره و اینکه فکر کنه بردیا هم یه ربطی به انتقامش داره و اون رو هم قاطی ثامر کرده