پارت هفتاد و چهارم

زمان ارسال : ۲۰۷ روز پیش

قد و قامت مصطفی در چهارچوب در نمایان شد.دست‌هایش را به یکدیگر قلاب کرد و با طمانینه سمت کیومرث قدم برداشت.جو متشنج بود اما اثری از اضطراب روی چهره پیرمرد نبود!با پالتو بلندی که بر تن داشت؛قامت‌اش رشیدتر از قبل به نظر می‌آمد.او از دور شاهد تمام اتفاقا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید