پارت چهارده

زمان ارسال : ۳۲۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 12 دقیقه

برای شام مامان کلم پلو که غذای مورد علاقه من هست درست کرده بود.مشغول حرف زدن با مهیا بودم که مامان برای شام صدامون زد.میز رو چیده بود.با ناراحتی ساختگی گفتم :

- عه مامان می گفتی می اومدیم کمک.مامان دیس کلم پلو رو وسط میز گذاشت.

- بعد از مدت ها سر و کلت پیدا شده بزارم کار کنی.

صندلی رو عقب کشیدم و نشستم.

بوی کلم پلو زیر بینیم خورد.یه جوری شدم،احساس کردم یه چیزی ا

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.