آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت هفتاد و سوم
زمان ارسال : ۲۰۹ روز پیش
کیومرث با دیدن پیرمرد به هرهر خنده افتاد.
خندههایش ناشی از فشار عصبی بود! چشمهایش تیک برداشت که به خندهی خود پایان داد.صدایش را در گلویش انداخت و گفت:
_این پیری که سر و مر و گنده اینجاست!
نگاه تمام حضار روی پیرمرد و نگاه پیرمر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اطلاعیه ها :
به مناسبت ۲۰۰۰تایی شدن لایکهامون،
پارت هدیه داریم😍❤️
پس حتما حواستون باشه که هر دو پارت رو بخونید❤️✨️
🎁🎊پارت ۱۵۴ و ۱۵۵ 🎊🎁
سلام سلام✨️ امیدوارم حال دلتون عالی باشه❤️ امشب بعد از مدت ها،پارت هدیه داشتیم😍
باید بگم که پارت امشب،آخرین پارت هدیه رمان بود و تا انتها رمان دیگه هیچ پارت هدیه ای نخواهیم داشت❤️✨️ (انءشاء الله اگه خدا بخوااااد آخرین گلوله تا پایان مردادماه تموم میشه😁❤️)بنابراین لطف کنید و پارت های امشب رو با نظرات قشنگتون حسابی تحویل بگیرید😍😍
حقیقتا انقدر انرژی ها و بازدید افت کرده که دیگه نمیدونم باید چی بگم🥲😔 و حتی علتش هم نمیدونم🥲💔جالبه بدونید آخرین گلوله ۱۴۱۰ دنبال کننده عزیز داره اما با این وجود بازدید این پارت های اخیر بین ۲۰۰ تا ۳۰۰😭 و خب چند ماه پیش بازدید ها ابداً اینجوری نبود و میانگین هر پارت ۱۰۰۰ تا بود😔 با این وجود سعی میکنم روحیه امیرسام گونه داشته باشم و بگم عیب نداره...🤣❤️😁
در نهایت از تک تک عزیزانی که همراه آخرین گلوله بودند و با حضور گرمشون به من انرژی می دادن،بی نهاااایت سپاسگزارم❤️❤️تک تکتون برام خیلی عزیز و ارزشمند هستید😍❤️
پارت های امشب نوش نگاه پرمهرتون✨️امیدوارم حسابی لذت ببرید🌹حتما هم توجه کنید که هر دو پارت رو بخوووونید.تاکیدم به این خاطر هست که عموما وقت هایی که پارت هدیه داریم،یه عده از دوستان پارت اصلی رو نمی خونن😂😁
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
نیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام مرسی عزیزم💛
۷ ماه پیشسمرا
00این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
ثامر از قبل میدونسته که بردیا و بهار بچه هاش هستن؟
۷ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام😍ثامر از وجود بردیا خبر داشته اما بهار رو بعد سی سال فهمید.
۷ ماه پیشDr.mb
10حقیقتا من از همون اول هم به دلیل متن ادبی و استعاره و تشبیه عالی که داشت جذب رمان شدم خیلی متون ادبی و خوبی می نویسد مخصوصا متنی که در رابطه با یلدا نوشته بودید و همچنین عشق و... به نظرم عالی بود
۷ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
مررررسی از لطف تون❤️😍
۷ ماه پیشDr.mb
00سلام وقتتون بخیر خیلی عالی شد ممنون که هیجان دادید به رمان جذاب ترش کرده و اینکه دلم برای امیر سام کباب شد امید وارم حداقل سرنخی از برسام پیدا شه بالاخره 🤔🥲 ممنون ازتون !
۷ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام😍جا ی خالی تون بین نظرات حسابی احساس می شد❤️🥲چرا دل تون کباب شد؟این بچه ۷ تا جون داره😂
۷ ماه پیشنری
00عالیییی بود نیلوفر جون خسته نباشی ❤️ دلیل انتخابم موضوع جذابش بود و کم کم عاشق رمان شدم🥰 پر قدرت ادامه بدهههه ❤️😁
۷ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام عزیزم😍 نوش نگاه قشنگت❤️مرسی که به سوالم جواب دادی🌻❤️
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی
00این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
می بینم که به بردیا مشکوک بودن ولی امیرسام تیر خورده☺️این باشه حساب اون روزی که توی کلبه ولش کردی🥳
۷ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام🥰حساب اون جداست خیالت راحت😁❤️
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی
00عهههه؟ آخ جون🤪 خیالم راحت شد...😂
۷ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
😎❤️
۷ ماه پیشهانیه
10خیلی عالی بود مرسی عزیزم😍❤
۷ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام❤️مرسی عزیزمم🌻 نوش نگاه مهربونت✨️
۷ ماه پیشثریا
20*دلیل انتخابم پلیسی و معمایی بودنش هست*
۷ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
مرسی که گفتی💕
۷ ماه پیشثریا
11این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
سلام ما که حالمون خوبه 😘 تو چطوری؟ واقعا ممنونم بردیا آسیبی ندید🤩 و امیرسام تیر خورد. چه اسلحه کشی شده ها پلیسی بودنش
۷ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلامم🥰قربونت منم خوبم❤️ دیگه اینبار گفتم بیخیال سرگرد بشم😂😂
۷ ماه پیشAa
10عالی وهیجانی بود مرسی👏⚘🙏
۷ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلاممم😍نوش نگاه قشنگت❤️
۷ ماه پیش*.....*
20این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
خیلی باحال بود.. ایول منم خوشم اومد امیرسام تیر خورد جذابیت بیشتری به داستان بخشید.. مثل همیشه فوق العاده.. من پارت اولو خوندم خوشم اومد و اسمش ادمو به وسوسه مینداخت که رمانو بخونه 🔥🔥🧸
۷ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلامم❤️مرسی که به سوالم جواب دادی💕😍یادت نره برای امیرسام کمپوت بیاریاااااا😂آناناس دوست داره
۷ ماه پیشفرهود
20این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
خوشحالم هستم که سام تیر خورد😂بلکه جرقه بین بردیا سام بیشتر شه.این دلارا و بهار آخه اینجا چیکار داشتن.بابا تو مگه با بردیا دعوات نشده بود.چه افتضاحی شد دزده خجالت نمی کشی دست میکنی تو شلوار بردیا😂
۷ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام💙ماشاءالله همه هم روحیات شون خشنه .از تیر خوردن کارکتر لذت می برن😂😂از جمله خودم😎
۷ ماه پیشیلدا
10کاملا مشخصه امیرسام اخه مگه نمی ببیند چقدر این بچه کراش و جذابه😍😂
۷ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلامم😍 امیر که سلطان قلب ها است😂❤️
۷ ماه پیش
سیتا
10نصف فتنه ها زیر سر جلال بود بقیه هم نا معلوم رمان باحالیه