آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت شصت و نهم
زمان ارسال : ۳۶۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 14 دقیقه
کیومرث با بد عنقی گفت
_حتما جایگاه خودش رو بهش نشون میده! بعد مراسم منتظرتم تا باهم این نوشیدنی رو بخوریم.
هر دو دختر برای تعویض لباس به اتاق رفتند.بردیا که موقعیت را مناسب دید در کنار امیرسام ایستاد.
_فاصلهت رو با بهار تا دو مت ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ملیس
00بدبخت مرددددد حتی بدون اینکه اسم عشقققق شو بگه 😢