پارت شصت و پنجم

زمان ارسال : ۲۲۵ روز پیش

ماشین را در مقابل کلانتری پارک کرد اما برای رفتن مردد بود.باک او از سرهنگ محمدی نبود!بردیا تا‌به‌حال چندین‌بار نافرمانی کرده‌بود و از این مسئله پروایی نداشت.تردید داشت چون نیمه دیگرش در کلانتری حضور نداشت ! حسین نبود اما خاطرات‌اش در گوشه به گوشه‌ی ک ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید