پارت هفتم :

به سال‌ها قبل بازگشتم، به آن سال‌هایی که بیوه شدن برایم غریبانه‌تر از هرچیزی بود و در نهایت فقط می‌شد درباره‌ی آن شنید.

_بیوه شده!

همان‌طور که گوشی به دست عرض خیابان را طی می‌نمودم گفتم:

_نه بابا؟ بچه داشت که طفلک!

به خیاب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.