آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت شصت
زمان ارسال : ۳۸۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه
بردیا در چند سانتیمتری ثامر ایستاده بود.قلباش مانند پتکی فولادین بر سینه ضرب میزد.صدای تیکتاک دقیقهشمار مانند بختک بر جان پسر افتادهبود.ثامر نیز دست کمی از او نداشت! بدناش بهگونهای به سردی نشستهبود که انگار خونی در رگهایش جاری نیست.بردیا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ارشیا
00عالیه