آقای سر دبیر به قلم مرضیه نعمتی
پارت سی و دوم
زمان ارسال : ۲۸۹ روز پیش
آن روز آنقدر در خیابانها قدم زدم و فکر کردم که پاهایم خسته شد و در آخر به پارکی رفتم و روی یک نیمکت نشستم. واقعاً اگر ندا متوجه علاقهام به نوید میشد چه میکرد؟! با ظاهر مهربان همیشگیاش افتخار میکرد که مرا زن برادرش کند؟ نه! چنین چیزی امکان ن ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
سلام رمان قشنگیه
10یه رمان متفاوت هم عاشقونه است هم اجتماعی خیلی چیزا رو یاد آدم میده