پارت سی و سوم

زمان ارسال : ۳۳۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

همراه نازی به اداره پلیس رفته بودیم و روی صندلیهای مقابل سرهنگ سعیدی نشسته بودیم و به صحبتهایش درباره مسائل و مشکلات مربوط به کودکان کار گوش سپرده بودیم. سرهنگ بعد از تمام شدن مصاحبه من و نازی را به نوشیدن چای تعارف کرد و رو به من گفت:
ـ بنده نمی‌‌دونستم جناب فرجام انقدر روی کارمندای خانومش حساس هستند. طوری با ناپدری اون دختر برخورد کرد که حالا حالاها نمی‌‌تونه از جاش بلند شه.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zarnaz

    ۱۹ ساله 00

    عالیییی مرسی❤️

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.