پارت چهارم

زمان ارسال : ۳۸۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

الهه نگاهش کرد. چشمان مشکی‌‌اش پر از اندوه و پشیمانی بود. گریه‌‌ای تصنعی کرد و گفت:

ـ آره، تو منو اذیت می‌‌کنی.

مهسا صورت او را بوسید و گفت:

ـ تلویزیونو خاموش کردم تا بتونی درس بخونی.

الهه او را به آغوش کشید و لبخند زد:

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.