پارت پنجاه و هفتم

زمان ارسال : ۲۴۴ روز پیش

بردیا به کارمند‌ها نگریست.پیدا کردن مجرم از میان آن‌ها دشوار بود.علی‌الخصوص که دیگر مدرکی هم نداشت.با آمدن مرد جوان ،پرنده هما روی شانه‌ سرگرد نشست.مرد با گند دماغی روبه سرپرست گفت

_لباس فرم من دوباره غیب‌ شده!صدبار به نظافتچی گفتم حواسش رو ج ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید