آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت پنجاه و ششم
زمان ارسال : ۳۷۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 10 دقیقه
هر دو به سمت عمارت برگشتند.بهار وارد اتاقش شد تا لباس مناسبی برای قنادی پیدا کند.با صدای تقتق در گفت
_بله؟
امیرسام در را گشود.تا گردن سرش را داخل اتاق کرد.
_شال گردنت رو آوردم.
پسر نیم نگاهی به اتاق بهار انداخت.از پرده ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Mina
00این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
یسسسسسسسسسسسسسسسسسس حدسم درست بود مهگل طعمه بوده