پارت هشتاد و یکم :

«فصل ششم»
افسارش را کشیدم و به جانا نزدیک تر شدم. باد در لا به لای موهایی که بی پروا از لای روسری بیرون آمده بودند، می‌وزید و من هر لحظه سرعتم را شتاب میدادم.
عطر تنش را هنوز احساس می‌کردم. رد انگشت‌هایی که روی آستینم کشیده بود به شدت میسوخت.
یک هفته‌ای میشد که به خانه برگشته بودیم. یک هفته‌ای که در خانه خودمان بوده و از صفا و صمیمیتی که مدت‌ها فراموش کرده بودم، بهره می‌برد

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۱۹ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • جیم

    00

    خیلی عالیه دستتون طلا💖💖💖

    ۱ سال پیش
  • محدثه کمالی | نویسنده رمان

    فدات جانم🥰

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.