اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت سوم
زمان ارسال : ۳۹۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
دریا نیشخند زد. زمانه بی تفاوت به او، بتادین را روی پنبه خالی کرد و ادامه داد:
_ روزی نیست که صدای شما دوتا از این خراب شده بیرون نره. هوشنگ ازون طرف داد میزنه زمانهه! منم مثل حمّالا باید بگم بله، چشم آقا!
_ حمّال! چه برازنده تم هست.
دریا، میان درد این جمله را زمزمه کرد و باخودش خندید. زمانه اما در جوابش، نگاه تندی پرت کرد و بی رحمانه پنبه ی آغشته به بتادین را کنار لبش گذاشت. صدای فر
مهتاب
00قلمش قویه و هی کنجکاوم میکنه ... قشنگه به نظرم