آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت سی و هشتم
زمان ارسال : ۲۷۴ روز پیش
صدای امیرسام در گوش سرگرد پیچید .
_فردا شب برای تحویل جنس باید بریم.
بردیا هدفون را از روی گوشاش برداشت.ثامر و امیرسام در اتاق کار صحبت میکردند و روحشان هم از وجود شنود خبر نداشت.پیروزی سرگرد در این نبرد،ورق را عوض میکرد.او در چند ق ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فرهود
40این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
اگه اونجوری که من امیرسام رو شناختم درست باشه مطمئنم امیرسام متوجه شنود شده چون به نظر اون قدر گاگول نمیاد ...الآنم فکر کنم بردیا رو ایسگا کردن😂الان یه تیم می ره اونجا میبینن هیچ خبری نیست