پارت سی و هشتم

زمان ارسال : ۲۷۴ روز پیش

صدای امیرسام در گوش سرگرد پیچید .

_فردا شب برای تحویل جنس باید بریم.

بردیا هدفون را از روی گوش‌اش برداشت.ثامر و امیرسام در اتاق کار صحبت می‌کردند و روح‌شان هم از وجود شنود خبر نداشت.پیروزی سرگرد در این نبرد،ورق را عوض می‌کرد.او در چند ق ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید