پارت سی و هفتم

زمان ارسال : ۲۷۴ روز پیش

آن شب با تمام اتفاقات عجیب و غریب‌اش به صبح رسید.ثامر از پنجره اتاق به درخت پرتقال خیره شده‌بود.با صدای کوبیده‌شدن در ،رشته افکارش گسسته شد.

_بیا داخل !

امیرسام به همراه دل‌آرا وارد اتاق شد.ثامر به سمت آن دو چرخید .

_خودتون از ه ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید