می زده به قلم ستاره لطفی
پارت پنجم
زمان ارسال : ۳۹۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
نمیدانم برای چه، اما یک چیزی شبیه استرس بر تکتک رگهایم جاری بود و نفسهایم میلرزیدند. لبم را به دندان کشیدم و با استرس قدم برداشتم. وقتی به آن نزدیکی رسیدم، سعید را ندیدم. آب دهانم را با مشقت فرو فرستادم و بازدمم را محکم بیرون دادم. صدای شرشر آب، ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما