می زده به قلم ستاره لطفی
پارت چهارم
زمان ارسال : ۴۰۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
هنوز چند قدمی به عقب برنداشته بود که زنگ تلفنش به صدا در آمد. نیمنگاهی به من انداخت و به سمت دار و درختها راه افتاد تا تماس را پاسخ بدهد. به آرامی سرم را تکان دادم و از پشت سر، نظارهگر حرکاتش شدم. تلفن را از جیب شلوار جین مشکیاش در آورد و پاسخ دا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
سیتا
00💐 تشکر نویسنده پارت های زود زود بزار