آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت سی :
راوی :
محبوبهخانم که برای سلاموعلیک نیامدهبود مستقیم اصل مطلب را ادا کرد.
_قرارمون این نبود!
ثامر کلاهپشمیاش را از سر در آورد
_مگه چیشده؟
محبوبه روسریاش را جلو کشید تا تارهای موی گندمیاش مشخص نشود.
_ی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما






لطفا صبر کنید...
ترنم
0این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
دیگ اینو انتظار نداشتم فک میکردم امیر و بهار عاشق هم میشن ولی خواهر برادرن😁