پارت سی

زمان ارسال : ۲۸۴ روز پیش

راوی :

محبوبه‌خانم که برای سلام‌و‌علیک نیامده‌بود مستقیم اصل مطلب را ادا کرد.

_قرارمون این نبود!

ثامر کلاه‌پشمی‌اش را از سر در آورد

_مگه چیشده؟

محبوبه روسری‌اش را جلو کشید تا تارهای موی گندمی‌اش مشخص نشود.

_ی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید