پارت صد و شصت و سوم

زمان ارسال : ۳۸۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

ضایع شده، فقط نگاهش کردم که خم شد و درحالی که آشغال و از رو زمین برمی‌داشت گفت: بیا بریم لباس‌هامون و انتخاب کنیم.
بعد خودش فورا داخل اتاق رفت که یکم چونه ام و خاروندم و گیج دنبالش رفتم.
منو بگو که فکر می‌کردم می‌خواد خواستگاری کنه.
اصلا بهتر! وقتی همین الانش هم صحبت هامون و کردیم و قرارامون و گذاشتیم چه فایده داره اصلا؟
خواستگاری و عروسی و حتی خود ازدواج از نظر من یه چی

4282
1,380,978 تعداد بازدید
2,259 تعداد نظر
166 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Aram

    00

    عالی

    ۱۰ ماه پیش
  • م

    00

    جالبه

    ۱۲ ماه پیش
  • مترسک

    ۲۰ ساله 22

    ای یاشار بی مادر چقدر زجر کشیده 💔

    ۱۲ ماه پیش
  • نورا

    100

    منم با بقیه موافقم یاشار واقعا مظلوم بوده🥲😭

    ۱ سال پیش
  • نگار

    ۱۸ ساله 110

    دلم برای یاشار سوخت🥲این بچه مظلوم واقع شد🥲

    ۱ سال پیش
  • آمینا

    100

    یاشار چقدر غصه خورده تو این یه سال 🥲🥲🥲🥲

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید