سلنوفیلیا (ندیمه قرتی) به قلم نسترن قره داغی
پارت صد و شصت و دوم
زمان ارسال : ۳۸۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
با حرفم متعجب از از جاش بلند شد و نامطمئن لب زد: فکر نکنم نیاز باشه.
نباید بریم؟ ولی اگه بتونیم کارهای رفتنمون رو درست کنیم، امکان داره دیگه بر نگردیم.
- واقعا؟ نمیخوای یاشار و آیدین و ببینی؟
بدون اینکه جوابم رو بده، رفت و دوباره کتابش رو برداشت که دیگه پیگیر نشدم و اجازه دادم فعلا فرار کنه.
- سفارش غذا رو دادی؟ باید کیکم بگیریم نه؟ باید قبولی ات رو جشن بگیریم.
ت
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
.
00پارت جدید؟