تاربام، گذرگاه سکون به قلم مریم دولتیاری
پارت نوزده :
باید سریع میگفتم یا مقدمه چینی میکردم؟ به هر حال مقدمهای هم به آن صورت وجود نداشت. بعد از چند لحظه فکر کردن گفتم:
- بابا، تو چرا اینقدر اصرار داری من برم تهران؟ اگه همینجا بمونم چی میشه؟
ناگهان اخمی وحشتناک کرد و خشمگین گفت:
- چرا اصرار دارم بری تهران؟! به خاطرمان تمام شده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد
مطالعهی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۵۰۰ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
ثنا
10باباش راست میگه دیگه🥲🥲🥲