تاربام، گذرگاه سکون به قلم مریم دولتیاری
پارت بیست
زمان ارسال : ۴۰۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
پدرم آدم حریصی بود! فقط او میتوانست به میلیارد میلیارد پولش بگوید قران قران؛ و زور بگوید که من بهتر از خودت میدانم چه چیزی برایت خوب است و تو هم که نه هنر و نه عرضهی هیچکار دیگری نداری، ناچاری به حرفهای من گوش کنی.
احساس کردم بغض کردهام. مانند یک پسر بچهی احمق که پرمان تمام شده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد
اسرا
00ببخشیدمریم میشه بعضرازرفتارها مردانه برای دانیاردرنظربگیری البته بعدها نه یهومتحول بشه