پارت بیست :

پدرم آدم حریصی بود! فقط او می‌توانست به میلیارد میلیارد پولش بگوید قران قران؛ و زور بگوید که من بهتر از خودت می‌دانم چه چیزی برایت خوب است و تو هم که نه هنر و نه عرضه‌ی هیچ‌کار دیگری نداری، ناچاری به حرف‌های من گوش کنی.
احساس کردم بغض کرده‌ام. مانند یک پسر بچه‌ی احمق که پ

رمان تمام شده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۹۸ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    ببخشیدمریم میشه بعضرازرفتارها مردانه برای دانیاردرنظربگیری البته بعدها نه یهومتحول بشه

    ۱ سال پیش
  • مریم دولتیاری | نویسنده رمان

    قطعا این مسیریه که دانیار طی می‌کنه

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.