پارت هفده :

در حیاط خانه‌ی ما، کنار استخر خالی از آب و باغچه‌ای که گل‌هایش پلاسیده و درختانش بی رمق بودند، یک آلاچیق کوچک بود که در آن یک میز دایره‌ای و چند صندلی‌کوچک چوبی قرار داشت و مادرم تابستان‌‌ها پشت آن می‌نشست و کتاب‌های انگیزشی و خودیاری‌ زردش را می‌خواند. احتمالاً هم یک عک

رمان تمام شده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۵۰۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    ازپارت۱تاالان منتظرم جواب سئوال چرابایدبره پیش عمواین سئوال مهمترازسئوال قاتل سوگندکیه

    ۱ سال پیش
  • مریم دولتیاری | نویسنده رمان

    تو همون پارت یک بهش جواب داده شد که می ره پیشش کار کنه، ولی بازم بیش‌تر اشاره می‌شه.💚

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.