پارت صد و شصت

زمان ارسال : ۳۸۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه


دستش رو به طرفم آیاز دراز کرد و مشتاق بهش چشم دوخت، ولی اون برعکس، اخمی بین ابروهاش نشوند و به من خیره شد.
- عا... پویا یکی از دوست‌های منه؛ از بچگی با هم بزرگ شدیم و امروز بعد ده سال دیدمش.
چیزی نگفت و با اکراه بهش دست داد که پویا خودش رو سمتم کشید و با اشاره به دوربین گفت: یه عکس ازتون گرفتم، انقدر خفنه که نگو. کنار هم، دست به دست، زیر نور مهتاب...
آیاز میون حرفش پرید و گفت: بی

4282
1,380,935 تعداد بازدید
2,259 تعداد نظر
166 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مترسک

    ۲۰ ساله 70

    ایاز بی پدر تو چرا اخه انقدر شیرینی🤤😍🤣

    ۱۲ ماه پیش
  • کژال

    10

    عالی👌

    ۱ سال پیش
  • رویا

    20

    عالی بود

    ۱ سال پیش
  • آمینا

    40

    آیلی شیطون نکن اینکار رو با آیاز گناه داره طفلی

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید