پارت بیست و ششم

زمان ارسال : ۲۹۳ روز پیش

هیچ گلوله‌ای از لوله تفنگ خارج نشد و پسر از امتحان ثامر قسر در رفت.ثامر لبخند رضایت‌بخشی زد.دست‌هایش را پشت‌اش برد و گفت

_اگر باز هم تکرار بشه ،مجازات سنگین تری داری.

_تو خودت میدونی من طبق روش خودم بازی میکنم.

_میخوای شش‌تا گلو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید