آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت بیست و چهارم
زمان ارسال : ۴۱۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
ایوب دو رگه عرب و ایرانی بود که مدام به ایران و کشور های عربی رفت و آمد میکرد.امیر با دیدن فرد مقابلاش در جای خود خشکاش زد.ثامر از ماشین پیاده شد و لنگلنگکنان خود را به پسر رساند. امیرسام خواست علت آمدناش را بپرسد که یک سیلی از جانب ثامر مهمان ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
دنیا
00عالی