پارت صد و پنجاه و هفتم

زمان ارسال : ۳۸۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه


با همون قیافه کپ کرده به سمتش برگشتم و فقط نگاهش کردم که یکم سرش رو به چپ و راست خم کرد و بعد درحالی که کلاه‌اش رو یکم بالا می‌کشید تا صورتش مشخص بشه گفت: چرا انقدر جا خوردی؟ مگه اینجا نیستی که من رو ببینی؟
خودش بود... خود خود خرش!
دست‌هام رو از روی دهنم برداشتم و با لب و لوچه آویزون به سمت گونه‌هاش بردم که لبخند ملیحی زد و خواست چیزی بگه که با ضربه من به صورتش، آخی گفت و هنگ نگ

4282
1,380,887 تعداد بازدید
2,259 تعداد نظر
166 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مبینا

    00

    عالی

    ۸ ماه پیش
  • Fatima

    00

    عالی

    ۱۲ ماه پیش
  • هانیه

    30

    آخییش بالاخره یه نفس راحتی کشیدیم آیدین یا همون آیاز اینطوریشم قشنگه هااااا😁😁😁

    ۱۲ ماه پیش
  • واری

    130

    خانم قره داغی خواهش میکنم به مناسبت پایان رمان حداقل چند پادت اخرو برامون باز کنین بزار یه خاطره شیرین باشه از کسایی که بیش از یکساله شمارو دنبال میکنن

    ۱۲ ماه پیش
  • اسرا

    00

    چه جالب

    ۱۲ ماه پیش
  • .

    33

    نمیتونم قبول کنمممم😭😭😭 من در باستن نرو بازی های ایدین رو خیلی خیلی خیلی بیشتر دوس داشتمممم😭

    ۱ سال پیش
  • نسترن قره داغی | نویسنده رمان

    بذار یکم کوتاه بیاد. گناه داره آیلی😂

    ۱ سال پیش
  • نورا

    120

    کفترای عاشق بالاخره بهم رسیدن😍😍😍😍 رعنا و یاشارم برسن ووویییییییی🥺 ولی بافکر تموم شدن رمان حس بدی بهم دست میده،آیلی🥲🥲🥲

    ۱ سال پیش
  • آمینا

    40

    خیلی خوبه که آیلی اینقدر عاشقه همه جوره ایاز رو میخواد مرسی نسترن جون

    ۱ سال پیش
  • آزیتا

    50

    ای چقدر خوب وای ذوق کردم

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید