سلنوفیلیا (ندیمه قرتی) به قلم نسترن قره داغی
پارت صد و پنجاه و چهارم
زمان ارسال : ۳۹۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 10 دقیقه
سرم رو به نشونهی نه تکون دادم و ناخن شستم رو متفکر زیر دندونم گرفتم که نفس عمیقی کشید و گفت: فکر میکنی این همه راه رو اومده دنبالت و توی واحد بغلیات میشینه؟ اونم بعد از اینکه خودش بهت گفته بری؟
فقط نگاهش کردم که لبخندی بهم زد و گفت: خب بریم ببینیم خودشه یا نه.
از جاش بلند شد و درحالی که دستم رو میکشید، به سمت در برد و ازش بیرون رفت. خودش رو به واحد کناری رسوند و بعد سرش ر
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
سوفی
70منم مثل آیلی این دورو برا دارم دنبال آیاز میگردم خداکنه زودی پیداشه
۱ سال پیشآنیسا
41نویسنده عزیز خواهشا رمان و خراب نکن تا الان خیلی قشنگ بود حس میکنم داره بی معنی میشه و جذابیتش و از دست میده
۱ سال پیشستاره
60اخ اخ ایلی با پوریا بره نیویورک بعد ایاز ستاره شناس رو رویت کنه اوففف
۱ سال پیشنورا
40هیییییییی آیاز یاشار آیدین نارین رعنا همشون دارن میشن مث خواب براش هیییییییییی هییییییییییی
۱ سال پیش...
50چه حدل خوشتیپی هم بود😂
۱ سال پیش
اسرا
10پویاآشنای آیازدرنیاد