آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت نوزده
زمان ارسال : ۴۲۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
خانواده محمدی برای صرف شام منتظر بهار بودند.بردیا بر روی کاناپه قهوهای رنگ نشسته بود و کانالهای تلویزیون را بالا و پایین میکرد که نگاهاش به ساعت خورد.روبه محبوبهخانم که در حال چیدن بشقابهای سفیدرنگ بر میز شیشه ای بود کرد و گفت
_مامان ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطمه
00عالییی بود