آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت هجده :
فردا شباش با موتور سیکلتای که نماد پلنگسیاه را داشت به کافهقنادی رفت.در نقطهای کور ایستاده بود.اطراف را نگاه کرد تا از نبود سرگرد محمدی اطمینان خاطر پیدا کند.به محض خروج بهار ،به موتور سواری که در طرف دیگر خیابان ایستاده بود ،نور بالا داد.
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
متین ۱۸
10حاجیی خیلی رمان خوبیههههه