پارت سوم :

***

آنیا دستانش را بی‌هدف در هوا تکان داد و غر زد:
- آندیا شام حاضره؟!
آندیا سرش را به سمت او چرخاند و با خنده‌ای که چال لپ‌هایش را به نمایش می‌گذاشت، گفت:
- الان سفره رو میندازم شکمو!
با خنده و افاده از روی مبل برخاست و دستی به هیکل ریزنقشش کشید. درحالی‌که

رمان فوق برای چاپ ارسال شده است و دیگر امکان مطالعه آن وجود ندارد. با تشکر از درک و توجه شما خوانندگان عزیز

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۵۱۳ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان میانبر به تباهی - ستاره لطفی - دنیای رمان رمان میانبر به تباهی - ستاره لطفی - دنیای رمان رمان میانبر به تباهی - ستاره لطفی - دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.