میانبر به تباهی به قلم ستاره لطفی
پارت چهارم
زمان ارسال : ۴۴۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
با ذوق و درحالیکه کاسهی سالاد در دست چپش بود و کاسههای ریز ترشی در دست راستش از آشپزخانه بیرون رفت. با ورودش به پذیرایی به سفرهی انداخته شده خیره شد و با ذوق گفت:
- امید جداً این ترشیها رو از کجا گرفتی؟!
امید درحالیکه خم شده بود و گوشهی سفره را صاف میکرد، تکرمان فوق برای چاپ ارسال شده است و دیگر امکان مطالعه آن وجود ندارد. با تشکر از درک و توجه شما خوانندگان عزیز
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
سیتا
00وای خون آشام اومد