پارت دوازده

زمان ارسال : ۳۰۷ روز پیش

امیرسام ریز خندید و سپس پتو را روی خود کشید تا به آغوش خواب برگردد.

دل‌آرا بار دیگر پتو را از رویش کنار زد و لیوان آبی که در کنار تخت بود را بر رویش خالی کرد.

_بلند شو.آقا برگشته !

امیرسام در‌حالی که خیس شده بود،بر روی تخت نشست.ق ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید