پارت پنجاه

زمان ارسال : ۴۳۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

با صدای بلند خان‌زاده چشم‌هایم محکم تر روی هم بسته شد.

- بس کنید!

با این حرفش ربابه از کار ایستاد و شروع به کشیدن نفس‌های عمیق کرد" الهی که نفسات شهید شه"

خان‌زاده ترکه را از دست او کشید، با خشم سیلی‌ای به گوشش زد و او را به ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.