پارت چهل و هفتم

زمان ارسال : ۴۳۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه

حس خوبی به این شعر داشتم. گویا تا عمق وجود، دلم را لرزانده بود. کاغذ را برداشته و با لطافت خندیدم! خواستم قلم را سر جایش بگذارم که در باز شد و در همان حالت خشکم زد.

- تو اینجا داری چیکار میکنی؟

لحظه‌ای چشم بستم و فاتحه خودم را خواندم. ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.