پارت چهل و چهارم :

«فصل سوم»
- خدای من! با این تعریف‌هایی که کردی جای فوق العاده‌ای به نظر میرسه! دم رضا شاه گرم!
خان‌زاده نگاه از من گرفت و سری تکان داد.
- اره خب! به عنوان اولین دانش‌سرایی که توی تبریز افتتاح شده واقعا عالیه!
با پیشبند مشکی‌ام عرق دست‌هایم را خشک کردم که خان‌زاده نگاهی به من انداخت و گفت:
- خب بگذریم! امروز چیکار کردی؟
لنگه ابرویی از سوال مزخرفش بالا انداخته و ن

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۸۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.