پارت چهل و دوم :

- توهین نکن زن‌عمو. خوبه فهمیدی خود اِلیاس بهم داده.
لحظه‌ای چشمان اِلیاس بسته شد و لب‌هایش را به هم فشرد که زن‌عمو دست او را پس زد و نزدیکم شد.
- خودش غلط کرده با تو.
- مودب باشید لط...
در کسری از ثانیه یک طرف صورتم سوخت و قدمی عقب رفتم. کتاب را رها کرده و صورتم جایگزین شد توسط دستانم.
- مامان!
به صدای معترض اِلیاس توجهی نکرد.
- دفعه آخرت باشه اِلیاس صداش میزنی. او

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۸۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.