سیاهی لشگر به قلم آمنه آبدار
پارت نود و ششم
زمان ارسال : ۴۰۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
نیان از اون طرف سرش رو جلو آورد.
- عمو زن ذلیل شدی.
چشم غرهای به عمو رفتم.
- حالا انگار ما میخوایم پارتی بگیریم.
عمو شونهای بالا انداخت.
- بیعرضهاین دیگه، همسن شما بودم پنج تا پارتی رو با هم میگردوندم، شما به ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما