پارت هفتم

زمان ارسال : ۳۱۲ روز پیش

با دیدن کیسه‌های شفاف ، دست اش مشت شد.یکی از کیسه‌ها را باز کرد و در مقابل بینی اش قرار داد

_کراک کوکائینه !

کیسه را در میان انگشتان‌اش له کرد و دست دیگر اش را با مشت به زمین کوبید.

حسین که حال دست کمی از او نداشت به دست و پای دخ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید