پارت صد و چهل و سوم

زمان ارسال : ۴۰۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه


دقیق نگاهی به دفترها انداختم و با اشاره به دو تاش لب زدم: این واسه دخترا، اینم واسه پسرا.
باشه ای گفت و درحالی که اون، ها رو دست مرد می‌داد یه نگاهم به مداد انداخت و به تعداد بچه ها برشون داشت.
- اینجا چیز زیادی نداره. به محض اینکه جاده ها باز شد باید یه نفر رو بفرستم تا چند تا چیز بگیرن. همینا رو می‌بریم.
فروشنده تند تند سرش رو به نشونه ی تایید تکون داد و چشم چشم گویان مشغول

4282
1,380,643 تعداد بازدید
2,259 تعداد نظر
166 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • shirin

    00

    عالی

    ۱ سال پیش
  • shirin

    00

    عالی یکی از بهترین رمانهای ک خوندم

    ۱ سال پیش
  • اسرا

    10

    گوریل آیدین واقعی آیدین آیازواقعی بخاطرهمین یاشارازگوریل بدش میاید

    ۱ سال پیش
  • آزیتا

    40

    خاک تو سرت ایدین الان وقت وسواس الان باید غیرتییییی بشیی

    ۱ سال پیش
  • نورا

    50

    جالببب شدددد اول موضوع گردنبند دوم قرصایی که آیدین میل میکنه سوم آیاز سیاه پوش چهارم هم این گوریل که یاشار رو عصبی میکنه این گوریل یه ربطی به مردن فرضی آیاز داره که یاشار رو عصبی میکنه شدپلیسی😍

    ۱ سال پیش
  • محی

    62

    اقااا این پارتای مسخره چیه میزاری یا یکم بیشترش کن یا اصل مطلبو بچسب از ایدین و ایلی بگوووووو یه حسی بهم میگه این گوریله عاشق ایلی میشه و یه ادم جذابه زیر اون پشم و پیل 🤔🤐

    ۱ سال پیش
  • آمینا

    61

    آیلی تعادل نداره یدفه نزنه عاشق گوریل بشه😆😆

    ۱ سال پیش
  • زینب

    70

    این ایدینم وسواسش گل کرده😂

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید