پارت چهارده

زمان ارسال : ۴۳۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه

نمیدانست مقصدش کجاست. دیگر اشک نمیریخت، او یک فریاد بود که به این زودی‌ها تخلیه نمیشد...

حدود یک ساعت بعد سجاد ماشین را گوشه‌ای پارک کرد. آسمان پرچم سیاهش را علم کرده و یک جهان را به تاریکی محض برده بود. نگاه غزل به مقابل و در دلش شورشی برپا ش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.