پارت سیزده :

خنده‌ها و گریه‌ها...

شکست‌ها و زخم‌هایی که پی‌درپی بر جانش نشست و زندگی‌ای که برباد رفت. نمی‌دانست چقدر در همان حالت غرق در افکارش بود که نسیم سردی وزید و تنِ ضعیف و رنجور او را به لرزه انداخت. یک مانتوی نازک و کهنه بر تن داشته و سرما چه بیرح ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.